فرهنگ عاشورا و سوالاتی تأمل برانگیز
دوستانی که با مباحث منطقی آشنایی داشته باشند می دانند که در بحث صِناعات خمس (برهان، جدل، مغالطه، خطابه و شعر) آن هم در صنعت جدل، دو طرف وجود دارد؛ یکی فردی که سوال می پرسد که او را "سائل" می نامند و دیگری آن که به سوالات، جواب می دهد که "مجیب" می خوانند. برگ برنده از آن سائل است و به مجیب توصیه می شود که خود را از مقام جواب گویی، به مقام پرسش گری منتقل کند.1
«فرهنگ عاشورا فرهنگ اربعین» با طرح این سوالات بنیادین آغاز می شود:
ابتدا باید روشن کرد که فرهنگ عاشورا چیست؟
اساسا آیا یک فرهنگ عاشورا وجود دارد یا فرهنگهای عاشورا؟
در صورت وجود فرهنگهای عاشورا، میتوان یک بار آنها را در نسبت با قشرهای مختلف اجتماعی بررسی کرد و زمان دیگر آنها را به لحاظ تاریخی، دستهبندی کرد؟
فرهنگهای غالب عاشورا در تاریخ کدام بوده؟
توالی تاریخی آنها چگونه بوده؟
و چطور این فرهنگها متحوّل و دگرگون شده است؟
در ادامه با بیان اینکه هر فرهنگی در هر جامعه ای دارای عملکرد، می باشد و تذکّر به این مطلب که، فرهنگی میماند و مسلط میشود که کاربردی تر باشد و مشکلات بیشتری را برای جامعه حل کند، تصریح می کند که:
"فرهنگ عاشورا در جامعه ایران کارکرد «تسلّیبخشی» داشته است."
قرار دادن فرهنگ اربعین در برابر فرهنگ عاشورا، و بیگانه نشان دادن آنها ادّعایی بدون دلیل و جعل اصطلاحی بیش نیست. فرهنگ عاشورا و فرهنگ اربعین، چیزی جز فرهنگ ناب حسینی علیه السّلام نیست و این فرهنگ نیز برگرفته از سیره عملی سالار شهیدان علیه السّلام است
صرف نظر از مباحث جامعه شناختی مربوط به فرهنگ و ملاک کاربردی بودن آن، همین موضوع «تسلّی بخشی عاشورا» را مورد توجّه قرار می دهیم.
عاشورای تسلّی بخش
انسان در این دنیا که محلّ ابتلاءها و گرفتاری ها می باشد، هر روز درگیر مشکل و مصیبتی است که بالاتر از همه، مرگ است؛ «تسلّی بخشی عاشورا» یعنی نگاه کن به حادثه عاشورا؛ هر گرفتاری که برای تو پیش آمده، در برابر مصائب سالار شهیدان، هیچ است ببین امام حسین علیه السّلام در یک نیم روز عزیزانی را از دست داد که هر کدام به اندازه تمام عالَم ارزش داشتند. آرام باش و خودت را بِدین سبب تسلیت بده. به روایتی هم تمسّک کردند که متأسّفانه، سند آن را ارائه نکردند؛ روایت این است:
«اگر مصیبتی بر سرتان آمد، خودتان را با ذکر مصیبتی بزرگ تر از آن تسلّی بدهید.» آنگاه چنین اضافه می کند:
"و چه مصیبتی عظیمتر از مصیبت امام حسین علیه السّلام در عاشوراست."
اکنون ما از آقای حجّاریان سوال می کنیم آیا اقامه عزای حسینی در این بیش از هزار سال، برای تسلّی بخشی به خودمان بوده؟
این سوال هم جواب نقضی دارد و هم جواب حلّی.
امّا جواب نقضی: چه بسیار مومنینی که در حال خوشی هم برای سالار شهیدان، اقامه عزا کرده اند. در همین ایران عزیز چه مقدار جلسات عزای هفتگی و ماهیانه وجود داشته باشد، خوب است؟ آنکه هر هفته اقامه عزای حسینی می کند، هر هفته که مرده و مشکل ندارد که برای تسلّی بخشی به خود، اقامه عزا کند.
و امّا جواب حلّی: روایات متعدّدی است که مسلمانان را بر اقامه عزای حسینی، تشویق می کند. مرحوم «ابوالقاسم جعفر بن محمّد بن جعفر بن موسی بن قولُوَیه قمی» در کتاب «کامل الزّیارات» روایات بسیاری در باب زیارت امام حسین علیه السّلام و اقامه عزای حسینی و گریه بر اباعبدالله علیه السّلام را با سندهای خوب، نقل کرده است. در این مجال به بعضی از آن روایات اشاره می شود:
امام باقر علیه السّلام فرمودند: انس و جنّ و پرندگان و حیوانات بر حسین بن علیّ، گریه می کنند.2 آیا گریه پرندگان و حیوانات هم برای تسلّی بخشی به خود است؟
به تعبیر آقای حجّاریان فرهنگ عاشورا عبارت است از فداکاری و حفظ اندیشه (مظروف) حتی اگر صاحب اندیشه یعنی امام حسین علیه السّلام که در بیان آقای حجّاریان به ظرف، تعبیر شده است، از بین برود. لکن در فرهنگ اربعین یعنی علاوه بر اصل اندیشه (مظروف)، خود ظرف و محمل را هم باید حفظ کرد
امام صادق علیه السّلام فرمودند: گریه و جزع در هر امری مکروه است جز گریه و جزع برای حسین بن علیّ که اجر دارد.3
از امام صادق علیه السّلام روایت شده که فرمودند: هر کار خوبی ثواب [مشخّص] دارد جز گریه بر ما [که ثوابش به حساب نیاید.]4
سالار شهیدان حسین بن علیّ به نقل از امام صادق علیهم السّلام فرمودند: من کُشته گریه هستم هیچ مومنی مرا یاد نمی کند مگر آنکه گریه کند.5
اسحاق بن عمّار می گوید از امام صادق علیه السّلام شنیدم که فرمودند: تمام انبیای الهی از خدا درخواست زیارت حسین علیه السّلام را دارند، دسته ای می آیند و دسته ای می روند.6
امام باقر علیه السّلام فرمودند: شیعیان ما را به زیارت قبر حسین علیه السّلام امر کنید زیرا آمدن نزد قبر حسین علیه السّلام بر هر مومنی که امامت الهی حسین علیه السّلام را قبول دارد، واجب است.7و 8
آیا در این روایات سخن از تسلّی بخشی به میان آمده است؟ معلوم شد که این طور نیست. اقامه عزای ما برای تسلّی دادن به خود در مشکلات نیست بلکه ما برای از دست دادن ولیّ و حجّت خدا عزاداریم برای اینکه در کربلا نامردی کردند و همان ها که دعوت کرده بودند، مهمان خوانده را با عزیزانش به شهادت رساندند. گریه ما برای کُشتن عدل مجسّم است نه برای تسلّی دادن به خود.
روایات بیش از آن است که بتوان در این مجال اندک به تمام آنها پرداخت برای همین به موضوع دیگری می پردازیم.
حفظ ظرف و مظروف به چه قیمت
سخن بسیار عجیبی در متن مقاله آقای حجّاریان وجود دارد که جدّا قابل تأمّل است:
«در آستانه انقلاب [انقلاب شکوهمند اسلامی] یک تحول گفتمانی واقع شد و فرهنگ عاشورا از گفتمان تسلّی وارد گفتمان تضحیه شد. تضحیه یعنی چه؟ تضحیه یعنی اینکه یک نفر خود را قربانی کند: «فدیناه بذبح عظیم». در گفتمان تضحیه، ذبیحالله شدن، فدا شدن و تضحیه کردن، عنصر غالب میشود. در انقلاب، فرهنگ عاشورا را بازسازی کردیم و خون حسین به پرچم مبارزه تبدیل شد.»
نویسنده «فرهنگ عاشورا فرهنگ اربعین» در تبیین تضحیه چنین می نگارد:
«منطق تضحیه این است که اندیشه لزوما احتیاجی به عوامل مادی ندارد یعنی حتی اگر محمل مادی اندیشه از بین برود، اندیشه میتواند باقی بماند؛ اندیشه میتواند بدون محمل مادی به حیات خود ادامه دهد. ایده است که باید بماند و لو حاملین آن از بین بروند... باید خودِ اندیشه، راهِ خودِ مظروف را با تمام تحلیلهایش نگه داشت و لو اینکه ظرف از دست برود، اندیشه میماند و به نسلهای بعد میرسد. کاری که امام حسین علیه السّلام کرد این بود که خود را فدا کرد تا دین پیامبر صلی الله علیه و آله باقی بماند. اگر بناست که دین جدّ من با همه جلوههایش باقی بماند به این قیمت که من از میان بروم، من خود را مهیای ضربههای شمشیر کردهام.»
به تعبیر آقای حجّاریان فرهنگ عاشورا عبارت است از فداکاری و حفظ اندیشه (مظروف) حتی اگر صاحب اندیشه یعنی امام حسین علیه السّلام که در بیان آقای حجّاریان به ظرف، تعبیر شده است، از بین برود. لکن در فرهنگ اربعین یعنی علاوه بر اصل اندیشه (مظروف)، خود ظرف و محمل را هم باید حفظ کرد. وقتی این سخن را با بخش پایانی مقاله، ملاحظه کنیم آنجا که تصریح می کند:
«تا زمانی که حفظ اندیشه اَوجبِ واجبات بود و این یعنی فرهنگ عاشورایی. از زمانی دیگر به این نتیجه رسیدیم که باید نظام را حفظ کنیم و این ظرف باید باشد تا آن مظروف باقی بماند. آن مظروف بدون ظرف کاری از پیش نمیبرد»، مراد آقای حجّاریان کاملا روشن می شود. آیا معادلات سیاسی امروز ایران در این نظریه پردازی دخیل بوده است؟
ایشان چنین نتیجه می گیرند که بر اساس فرهنگ اربعین، حفظ نظام، اصل است و دیدگاه های معتقد به بقاء و توسعه رشد می کند و گسترش می یابد. به اعتقاد ایشان، ما در پایان جنگ تحمیلی [دفاع مقدس] به این نتیجه یعنی فرهنگ اربعین، رسیدیم. پذیرش قطعنامه 598 هم به زعم وی، نقطه عطفی در این زمینه می باشد.
اما آیا اساس نهضت اسلامی در ایران، شعار رسمی «هیهات منّا الذّلّة» سالار شهیدان علیه السّلام نبود؟ آیا اساس نهضت جهانی امام حسین علیه السّلام بر مبارزه نبود؟ مبارزه فرهنگی با وضع موجود؟ آیا این سخن رسمی سالار شهیدان را نخوانده اید که فرمود:
«آیا نمی بینید که به حقّ عمل نمی شود و از باطل، نهی نمی شود؟ در چنین شرایطی مومن باید خودش را آماده لقاءالله (شهادت) کند.»9
تقابل فرهنگ عاشورا و فرهنگ اربعین!
عجیب تر از این سخن، جعل اصطلاحی است که روی داده است؛ یعنی نوسنده «فرهنگ عاشورا فرهنگ اربعین» با مقدّمه چینی خود، که سستی بعضی از آنها به لطف خدا روشن شد، چنین نتیجه می گیرد:
«اما در حال حاضر ما در حال انتقال از فرهنگ عاشورا به فرهنگ اربعین هستیم. فرهنگ عاشورا به فرهنگ اربعین تبدیل میشود.»
اقامه عزای ما برای تسلّی دادن به خود در مشکلات نیست بلکه ما برای از دست دادن ولیّ و حجّت خدا عزاداریم برای اینکه در کربلا نامردی کردند و همان ها که دعوت کرده بودند، مهمان خوانده را با عزیزانش به شهادت رساندند. گریه ما برای کُشتن عدل مجسّم است نه برای تسلّی دادن به خود
قرار دادن فرهنگ اربعین در برابر فرهنگ عاشورا، و بیگانه نشان دادن آنها ادّعایی بدون دلیل و جعل اصطلاحی بیش نیست. فرهنگ عاشورا و فرهنگ اربعین، چیزی جز فرهنگ ناب حسینی علیه السّلام نیست و این فرهنگ نیز برگرفته از سیره عملی سالار شهیدان علیه السّلام است. چنین سیره ای گاهی مقتضی سکوت و انتظار است چنان چه در زمان حیات معاویة بن ابی سفیان، با اینکه سالار شهیدان علیه السّلام امام امّت بودند، یعنی از سال 50 تا سال 60 هجری، هیچ گونه اقدام سیاسی انقلابی انجام ندادند. امّا همین که معاویه مُرد، امام حسین علیه السّلام، نهضت عالَم گیر خود را شروع کرد. فرمایش رسمی نبیّ گرامی اسلام به نقل از سالار شهیدان علیه السّلام را دوباره بخوانید:
«مردم! پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هر مسلمانی با سلطان زورگویی مواجه گردد که حرام خدا را حلال نموده و پیمان الهی را در هم می شکند و با سنّت و قانون پیامبر، از در مخالفت درآمده و در میان بندگان خدا، راه گناه و معصیت و عدوان و دشمنی در پیش می گیرد، ولی او در مقابل چنین سلطانی با عمل یا با گفتار، اظهار مخالفت ننماید، بر خداوند است که این فرد [ساکت] را به محلّ همان طغیان گر، در آتش جهنّم، داخل کند.»10
از آقای حجّاریان سوال می کنیم آیا فریضه مُهمل گذاشته امر به معروف و نهی از منکر، از این فرمایش رسول خدا صلّی الله علیه و آله که امام حسین علیه السّلام به آن تمسّک کردند، استفاده نمی شود؟ آیا مبارزه مسلّحانه از این سخن فهمیده نمی شود؟ آنجا که ایشان سوال می کنند که آیا امر به معروف و نهی از منکر، ظرفیّت آن را دارد که از آن، مبارزه مسلّحانه بیرون کشیده شود؟ مباحث مهمّ دیگری هم در عبارات آقای حجّاریان وجود دارد که به خواست خدا در فرصتی دیگر به آنها خواهیم پرداخت.
:: موضوعات مرتبط:
دینی ، اعقتادی ، احادیث و ... ,
,
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2